«حرکت دست من هنگام عکاسی بهگونهای بوده که آثار به تابلوهای نقاشی شباهت زیادی پیدا کردهاند. این نمایشگاه یک سبک متفاوت را به جامعه هنری معرفی میکند که میتوان سوژههای تکراری را از دریچهای تازه نگاه و اثری خلاقانه را تولیدکرد.»
گالریهای شهر یکی از بهترین پاتوقهای فرهنگی برای هنردوستانی است که میخواهند فارغ از هیاهوی روزمره و آمدوشدهای هر روز دل به دنیای هنر بسپارند و اوقاتشان را با آرامش پنهان در این وادی سپری کنند.
خوشبختانه نگارخانههای کوچک و بزرگ با عدم تجمع در یک نقطه از شهر تقریبا در بیشتر محلههای تهران فعال هستند و بهویژه در فصل تابستان که هنرجویان و دانشجویان رشته هنر وقتشان آزادتر است با برپایی نمایشگاه در مدیاهای مختلف همراه هنردوستان هستند؛ نمایشگاههای خوشنویسی، عکس، چیدمان، مجسمه و نمایشگاههایی که هرکدام در مدیایی خاص برگزار شده و به ارائه آثار هنرمندان میپردازند.
«دانههای شن» عنوان یکی از نمایشگاههایی است که این روزها مهمان نگارخانه آرته است و کارهای پروانه کامیابی نیا را به نمایش گذاشته است. به همین بهانه با این هنرمند گفتوگوی کوتاهی انجام دادیم که در ادامه خواهید خواند.
از نمایشگاه «دانههای شن» بگویید و اینکه این نمایشگاه در چه سبکی ارائه شده است؟
«دانههای شن» مجموعهای است که شامل دو هزار و پانصد قطعه عکس میشود. از میان این عکسها حدود 13 کار را گزینش کرده و به نمایشگاه آوردم. سبک کارها انتزاعی و ذهنی است و تلاش کردم با دیدی متفاوت آنچه را که همیشه پیشروی افراد است به نمایش درآورم.
برای عکاسی این مجموعه سراغ چه لوکیشنهایی رفتید؟
برای عکاسی «دانههای شن» فضای باز و طبیعت را انتخاب کردم و عکس گرفتم.
ویژگی بارز این نمایشگاه از نظر شما چیست و با چه هدفی برپا شده است؟
مهمترین ویژگی این است که در این مجموعه کارهای جدیدی ارائه شده و حرکت دست من هنگام عکاسی بهگونهای بوده که آثار به تابلوهای نقاشی شباهت زیادی پیدا کردهاند. این نمایشگاه یک سبک متفاوت را به جامعه هنری معرفی میکند و به این موضوع اشاره دارد که میتوان سوژههای تکراری را که شاید هنرمندان زیادی تا به حال به آن پرداختهاند از دریچهای تازه نگاه و اثری خلاقانه را تولید کرد.
هدف از در نظر گرفتن شرایط خاص نوری در این مجموعه برای انعکاس دقیق نور و اثر آن روی سوژه بوده است. منظرهای با یک دانه شن در حقیقت نشان دادن اشیایی است که در حقیقت آنها خود را نمیبینند و بیرنگ، بیبو، بیصدا، بیشکل و بیدرد در این دنیا وجود دارند.
این فقط تشبیه ماست. آنها بیهیچ دلیلی بودن خود را ادامه میدهند. نگاهمان ولمس کردنمان به کارشان نمیآید.
پس نوع نگاه هنرمند و ایدهپردازی که هنگام خلق وجود دارد از سوژه مهمتر است؟
نمیتوانم بگویم مهمتر اما نکته اینجاست که هنرمند برای خلق یک اثر فاخر نباید دنبال این باشد که حتما یک سوژه خارقالعاده پیدا کند بلکه با نگاه خلاقانه و ایدههای بکر میتواند نمایشگاه موفقی را برگزار کند. در دنیای کنونی نمیشود دنبال چیزی بود که دیده نشده چرا که هیچ موضوع دیده نشدهای وجود ندارد. این هنرمند است که باید خلاقانه ببیند و کار را به صورت منحصر به فرد و با دید شخصی خود ارائه دهد.
در چنین شرایطی است که مخاطب هم از کار لذت برده و جذب آن میشود.
یک نمایشگاه عکس موفق از دیدگاه شما چه فاکتورهایی دارد؟
همانطور که گفتم متفاوت دیدن و آنچه همیشه در معرض دید عموم است و مورد غفلت واقع میشود را کار کردن موضوعی است که میتواند یک نمایشگاه را متمایز کند.
ایده در عکاسی خیلی مهم است. قرار نیست عکاس برای آنکه بتواند مخاطب را جذب کند سراغ سوژه عجیب و غریبی برود بالعکس باید با اندیشه و دید هنرمندانه از آنچه در معرض دید عموم است و مورد غفلت واقع شده سخن گوید.
در دسترس بودن دوربینهای دیجیتال از نظر شما باعث ورود بیشتر عکس به زندگی افراد شده یا اینکه توهم عکاسی را برای خیلیها بهوجود آورده است؟
از نظر من اینکه دوربینهای پیشرفته در دسترس مردم باشد یا اینکه دوربین موبایلها آنقدر با کیفیت شده که میشود با آنها عکسهای حرفهای گرفت اصلا بد نیست و اتفاقا مردم را با این هنر بیشتر عجین کرده است. اینکه عکس و عکاسی وارد زندگیها شده حداقل تاثیری که دارد این است که مردم دیگر از دوربین واهمه ندارند و اگر عکاسی را ببینند که در خیابان عکاسی میکند خود را قایم نمیکنند و از این موضوع استقبال میکنند. حتی شاید ترغیب شوند خودشان هم دوربین موبایلشان را در دست بگیرند و عکاسی کنند.
عکاسی کردن افراد آماتور و جوانهایی که شاید دانشی از این رشته نداشته باشند به این هنر صدمه نمیزند چرا که عکاس حرفهای کار خودش را میکند و پیش میرود. هرکس برای هدفی که دارد تلاش میکند و یک عکاس قطعا برای رسیدن به جایگاهی والا در این رشته راه خود را ادامه میدهد. عکاسی کردن افراد در جامعه نه تنها آسیبزا نبوده بلکه فرهنگ آشتی با هنر را بیشتر رواج میدهد.
گاهی اوقات مردم با دانش اندکی که از عکاسی دارند عکسهایی میگیرند که اتفاقا بسیار زیباست و میشود با دقت در آن کشفیات جالبی را انجام داد؛ کشفیاتی که دنیای خالق اثر و طرز فکر او را باز مینمایاند و میتوان از آن ایده گرفت.
وضعیت خرید و فروش تابلوهای عکاسی در نمایشگاهها چگونه است، آیا میزان فروش این آثار بهاندازه تابلوهای نقاشی و خوشنویسی است؟
روی این بحث یعنی اقتصاد هنر باید خیلی بیشتر کار شود تا عموم مردم اهمیت بیشتری به آن بدهند. مردم ما متاسفانه هنوز هنر را بهخوبی نمیشناسند و باید بیشتر در زمینه شناسایی هنر به مردم کار شود.
به اعتقاد من هنر باید بیشتر با زندگی مردم عجین شود که اگر این اتفاق بیفتد هم ارزش هنر در جامعه حفظ میشود و هم از خیلی جهات به نفع هنرمند و خالقان آثار خواهد بود.
چگونه میشود این فرهنگسازی را انجام داد؟چه عاملی را در این مورد موثر میدانید؟
اگر رسانهها بیشتر از هنر حمایت کنند حتما اتفاقات بهتری در این زمینه خواهد افتاد. یا اینکه خود هنرمندان جمع شوند و ببینند چه راهکاری را میتوانند اتخاذ کنند تا اینکه بیشتر با مردم ارتباط گرفته و افراد را به این وادی علاقهمند کنند.
............
من به عنوان یک شهروند میبینم که خانوادهها برای خرید یک دست مبلمان چه هزینهای میکنند و به اینکه چوب مبلمانی که خریدهاند با هنر دست تراش خورده افتخار میکنند اما همین افراد هیچ وقت حاضر نمیشوند برای خرید یک تابلو هنری که آن هم حاصل تلاش یک هنرمند است هزینه کنند یعنی مبلمان گرانقیمت وارد خانه میشود اما روی دیوار منزل قابی از یک چاپ دیده میشود که بخش زیادی از آن به خاطر ناآگاهی افراد است.
فروشنده مبل برای آنکه سود بیشتری ببرد با یک تابلو چاپ دیوار مغازه را دیزاین میکند و مشتری هم با الگوبرداری از او سراغ چنان تابلویی میرود که کار دست نیست و ارزش هنری چندانی ندارد.
عاطفه گودرزی
خبرگزاری صبا